دیگه حس میکنم عمیقا به درجه پذیرش این مرحله از زندگیم رسیدم و بی تفاوت شدم به تمام دردایی که کشیدم چار سال طول کشید چار سال زجر کشیدم گریه کردم درد کشیدم و الان حس میکنم دیگه کنار اومدم با هرچی شد و رد شدم از هر چی بود و میخواست بشه چار سال زجر کشیدم از یه خط نوشتش تو چت که بهم گفت من اصلا شهر شما نیومدم چار سال اتیش زد منو این انکار چار سال اتیش گرفتم هر لحظه و هیچکاری نتونستم کنم جز اشک ریختن و سوختن که حتی دیدن منو انکار کرد که اعتماد نداشت بهم و ترسید کشیدم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

pakanblog مرکز اطلاعات خدایی که نمی شناسم اینجا همه چی هست پشتیبانی کیمیا دانلود فیلم و سریال جدید maddison8wv Local آموزش گرافیک